پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم
پلان های روزانه

پلان های روزانه

هر کسی بازیگر نقش اول زندگی خود است، من می خواهم زندگی را کارگردانی کنم

یادداشتی بر فیلم دعوت (حاتمی کیا)

سال ۷۹ – زمانی که می خواستم دومین فیلم کوتاهم به اسم احضار – رو بسازم، فیلمنامۀ ۴ صفحه ایش رو به آقای حاتمی کیا دادم تا نظرش رو بهم بگه. بعد از خوندن فیلمنامه، اولین سوالی که ازم پرسید این بود: "چه مرگته؟... با این فیلم چی می خوای بگی؟ چه حرفی توی دلت مونده؟" امشب بعد از دیدن "دعوت" اولین سوالی که به ذهنم رسید همین بود.

"دعوت" یک فیلم ۵ اپیزودیه با ۵ داستان مشابه: بارداری، سقط جنین و عکس العمل آدم ها نسبت به این مساله.

فیلمنامه: حاتمی کیا گفته دیگه فیلم جنگی نمی سازه، به قولش هم عمل کرد. ولی من دلیلش رو نمی فهمم. وقتی کارگردانی در یک ژانر موفقه چرا باید رهاش کنه و وارد ژانرهایی بشه که تخصصی در اونها نداره؟ قواعد پایه ای سینما به کنار، اما هر ژانر قواعد خاص خودش رو داره که لازمه کارگردان به اونها وارد باشه.
فیلمنامۀ "دعوت" (که حاتمی کیا با همکاری چیستا یثربی نوشته) فیلمنامۀ قدرتمندی نیست. تنها وجه اشتراک داستان ها مطب یک دکتر زنان زایمان هست که می شه به راحتی این رو هم حذف کرد بدون اینکه لطمه ای به فیلم وارد بشه. در سینمای مدرن، فیلم های اپیزودیک زمانی جذاب هستن که دلیل خاصی در اپیزودیک بودن اونها پیدا کنیم. نمونۀ خوبش
Amores Perros (آلخاندرو گونزالس اینیاریتو، محصول ۲۰۰۱ مکزیک) هست که نهایت استفاده رو از اپیزودیک بودن فیلم برده.
فیلمنامۀ "دعوت" دقیقاً بر اساس شمارش باینری ساخته شده: زن مخالف/مرد موافق (اپیزود اول)، زن موافق/مرد مخالف (اپیزود پنجم)، هر دو مخالف (اپیزود دوم)، هر دو موافق (اپیزود سوم و چهارم). ابتکار خاصی در فیلمنامه دیده نمی شه و داستان ها بصورت کاملاً قابل حدس پیش می رن. حتی در مقاطعی که قراره چرخش خاصی در داستان بوجود بیاد و ضربه ای به بیننده وارد بشه، این اتفاق انقدر کند و با تاخیر رخ می ده که پایان لو می ره.
فکر می کنم می شد با صرف کمی وقت و فکر کارهای جالبی در فیلمنامه انجام داد. مثلاً نحوۀ خبردار شدن کاراکترهای فیلم از باردار بودن در هر پنج اپیزود (به غیر از تفاوت لوکیشن) دقیقا یکسان اتفاق می افته: تماس از طرف آزمایشگاه و خبر باردار بودن کاراکتر مورد نظر. من منتظر بودم در اپیزود سوم این شیوه تغییر کنه و ابتکار خاصی در این موضوع ببینم که متاسفانه ندیدم.

کارگردانی: وقتی اسم حاتمی کیا بعنوان کارگردان در تیتراژ فیلمی قرار می گیره، انتظار معجزه داریم! اصلاً ناخودآگاه توقعمون می ره بالا. دوست داریم چیزی ببینیم در حد روبان قرمز، آژانس شیشه ای یا بوی پیراهن یوسف. "دعوت" فیلم خوش ساخت و خوبیه اما در حد و اندازۀ حاتمی کیا نیست.
من همیشه نحوۀ دکوپاژ حاتمی کیا رو دوست داشتم، اما نمی دونم چرا در چند اثر آخر سبک دکوپاژ تغییر کرده و دیگه از میزانسن های "حاتمی کیایی" خبری نیست. بعنوان مثال، در سکانس تصادف فیلم "دعوت"، صحنه با یکجور تنبلی خاص و تنها با استفاده از افکت صدا گرفته شده. من به محدودیت های سینمای ایران آگاهم اما توقع همچین دکوپاژ سردستی و ابتدایی رو از حاتمی کیا نداشتم.

موسیقی: متاسفانه کیفیت صدای سالن انقدر پایین هست که موسیقی نتونه خودش رو نشون بده. اما فکر می کنم محمدرضا علیقلی کارش رو خیلی خوب انجام داده و تونسته در اپیزودهای مختلف تم مشابهی رو با تفاوت هایی اندک بکار ببره و تاثیر مورد نظرش رو هم در بیننده به جا بذاره.

فیلمبرداری: "دعوت" فیلم سردیه. نه بخاطر فیلمبرداری تمام اپیزودها در فصل زمستان و تماشای برف فراوان؛ بلکه بخاطر نحوۀ فیلمبرداری. رنگ غالب اکثر سکانس ها آبی یا سبز هست و نورپردازی و طراحی صحنه و لباس این موضوع رو تشدید می کنه. به غیر از یکی دو مورد، از نماهای خاص و به یادماندنی خبری نیست و تقریباً تمام نماها به شکلی ساده گرفته شدن.

بازی ها: برخلاف حرف و حدیث های اولیه، انتخاب بازیگران به خوبی صورت گرفته. سیامک انصاری به خوبی از عهدۀ نقشش بر اومده و گوهر خیراندیش مثل همیشه فوق العاده اس. اما بهترین بازی ها رو محمدرضا فروتن و مریلا زارعی انجام دادن که واقعاً مسحور کننده است و هم برای اونها و هم برای حاتمی کیا جای تبریک داره.

تیتراژ: اگر تیتراژ ۱۰۰ تا فیلم آمریکایی رو نگاه کنین دو تیتراژ مشابه نمی بینین، اما اگه ۱۰۰ تا فیلم ایرانی رو بذارین کنار هم شاید بشه از توش به زور دو تا تیتراژ متفاوت پیدا کرد! نمی دونم چه اصراریه حتماً اسم تمام عوامل فیلم در تیتراژ ابتدایی نمایش داده بشه؟ اصلاً مگه اهمیتی داره چه کسی طراح لباس بوده؟
جای ابراهیم اصغرزاده خالی با تیتراژ زیبایی که برای روبان قرمز ساخت...

پوستر: دقت کنین، تمام پوسترهای فیلم های ایرانی شبیه به هم هستن: کلۀ بازیگران اصلی کنار هم!

سایر نکات: - شاید در طول این فیلم نشه چیزی خورد، چون هر ۱۰ دقیقه یکبار یکی شروع می کنه به استفراغ کردن!
- اگر هیچکاک جلوی دوربینش ظاهر می شه دلیل داره، اگر تارانتینو بعضی نقش ها رو خودش بازی می کنه دلیل داره، اما من دلیل استفاده از عوامل اصلی فیلم (خصوصاً خود حاتمی کیا) در قاب تصویر رو نفهمیدم. شاید این نظریه که "همه دوست دارن بازیگر بشن" واقعاً حقیقت داره!

نهایتاً اینکه: "دعوت" رو باید دید. نه بعنوان فیلمی از کارگردان "روبان قرمز" و "آژانس شیشه ای"، بلکه بعنوان فیلمی از یک کارگردان جدید. کارگردانی که می خواد "خود" جدیدش رو به اثبات برسونه. "دعوت" – علیرغم برخی کاستی ها – فیلم خوش ساخت و قابل تاملیه. خیلی بهتر از "به نام پدر" ولی نه در حد "ارتفاع پست".

من به این فیلم از ۱۰ نمره می دم ۷.

نظرات 8 + ارسال نظر
محسن سه‌شنبه 16 مهر 1387 ساعت 00:04 http://filmamoon.blogsky.com

یک روز توی یک برنامه تلویزیونی مثل شب شیشه ای یا سه شنبه شیشه ای یا چیزی شبیه این از آقای حاتمی کیا خواسته شد که در برابر کلماتی که مجری می گفت یک جمله بگوید. ایشان در مقابل کلمه محسن مخلملباف گفتند: خدا آخر و عاقبت همه را ختم به خیر کند.
این جمله را دوست نداشتم. تایید بی قید و شرطی در کارهای آقای مخلملباف ندارم ولی این جمله خیلی ساطوری بود. عین ساطور های سی ساله هنر در جمهوری اسلامی. با نقدی که شما نوشتی فکر نمی کنی که آقای حاتمی کیا هم به راهی افتاده که چند سال بعد یکی در مورد ایشان این جمله را بگوید؟

قضیه حاتمی کیا متفاوت است. ایشان سعی دارند عرصه های جدید فیلمسازی را تجربه کنند که من فکر می کنم خودشان بعد از مدتی (حالا ممکن است بعد از ساخت دو فیلم باشد یا پنج فیلم) به راه اصلیشان برمی گردند.

در ضمن، خدا واقعا آخر و عاقبت مخملباف را ختم به خیر کند!

d@vood دوشنبه 15 مهر 1387 ساعت 12:17 http://www.khak57.blogfa.com

فردا قراره دعوتو تو سینما آزادی ببینم ...حتما نقدی برای این فیلم تو وبلاگم خواهم گذاشت اما حسام جان فیلم احضارت را با مهدی اروم تو کانون فیلم دانشگاه دیده بودم و خیلی خوشم اومده بود در ساخت اون خیلی خوش قریحه بودی ! منم دوتا فیلم کوتاه و دو سه تا فیلم مستند ساختم هنوز هم وسوسه ساختن فیلم منو رها نمی کنه ...راستی میشه این فیلم رو یه جوری دوباره ببینم یا بشه دانلودش کرد ؟ خبرش رو بده ...

داونلود که می شه کرد. مشکل از داونلود نیست، از آپلوده که من کجا انجام بدم؟!
بهترین کار اینه که اگه یه وقتی به یه مناسبتی دیدمت یه نسخه از فیلم های کوتاهم روی یک DVD بهت بدم. شاید یه روزی توی دانشگاه به بهانه نمایش فیلم همدیگه رو دیدیم.

تینا دوشنبه 15 مهر 1387 ساعت 12:16 http://redlife.blogsky.com/

ارزش کاری یه هنرمند و چیزی که از خودش باقی میگذاره خیلی با ارزش تر از پوله!!! نیست؟؟

هر چی نامزد محترمه بگن همونه!

جدای از شوخی کاملا باهات موافقم ولی حاتمی کیا آدمی نیست که برای پول کاری رو شروع کنه. اگه برای پول کار می کرد تابحال پنجاهمین فیلمش رو هم ساخته بود.

تینا یکشنبه 14 مهر 1387 ساعت 13:19 http://redlife.blogsky.com/

من هم با همه ی نظرهایی که دادی موافقم...کاش هر کسی فقط توی سبک خودش کار کنه. نمیدونم چرا با اینکه این مساله بین همه اینقدر واضح و روشنه ولی باز خیلی از هنرمندا این کار رو می کنن ...قطعا یه دلیلی برای خودشون دارن که دست به یک همچین ریسکی می زنن ولی امیدوارم دلیلشون هر چیزی که هست , پول و یا چیزای بی ارزش دیگه ای مثل اون نباشه!!!

۱- از اینکه با من موافقی خیلی خوشحالم. مثل اینکه با هم در یک سری موارد تفاهم داریم!

۲- دلیل اینکه بعضی از هنرمندا وارد عرصه های دیگه ای غیر از تخصص خودشون می شن بیشتر علاقه به تجربه کردن وادی های جدیده و خیلی وقتا هم جواب می ده. مثل تجربه ساخت فیلم خوابگاه دختران برای ایرج طهماسب (ورود از ژآنر کمدی/کودک به ترسناک).

۳- حالا دیگه پول شد بی ارزش؟!

مهدیه شنبه 13 مهر 1387 ساعت 13:17 http://badoom.blogsky.com

تعریف معجزه ات در جواب نظر فرشته رو خیلی دوست داشتم.
نقد فیلم دعوت مساوی شده با نقد حاتمی کیا. خیلی خوب بود که علاوه بر کارگردان، راجع به فیلمنامه، موسیقی، فیلمبرداری، بازی، تیتراژ و پوستر هم گفته بودی
من هنوز ندیدمش

فکر می کنم خوشت بیاد.

فرشته شنبه 13 مهر 1387 ساعت 12:17 http://freshblog.blogsky.com

تو نوشتی: وقتی اسم حاتمی کیا بعنوان کارگردان در تیتراژ فیلمی قرار می گیره، انتظار معجزه داریم!

من می نویسم: معجزه رو چی معنی می کنی از تو که اینقدر فیلم میبینی استفاده از کلمه معجزه بعیده!!! کاراش هیچ وقت معجزه نبودن و فقط در مقابل کارهای کارگردانانی مثل فریدون جیرانی بهتر بودن.

معجزه یعنی دیدن یک فیلم، یک سکانس یا حتی یک پلان ناب.

مثل دکوپاژ فیلم روبان قرمز، مثل سکانس تفنگ به دست شدن حاج کاظم در آژانس شیشه ای، مثل بازی حمید فرخنژاد در ارتفاع پست، مثل سکانس های خیال و رویا در برج مینو، مثل پلان دویدن علی نصیریان بطرف پسرش در بوی پیراهن یوسف، مثل موسیقی از کرخه تا راین،...

احسان جمعه 12 مهر 1387 ساعت 11:52 http://nagofteh-ha.blogsky.com

متاسفانه هیچ خلاقیتی در کارگردانهای ایرانی دیده نمی شه. همیشه به فکر استفاده از وضعیت موجود در فیلم هاشون هستن و همیشه چیزهایی رو که می بینن رو فیلم می کنن.
اما دریغ از اینکه کمی خلاقیت باعث ایجاد سوژه های جذابی میشه که تمام مردم دنیا بهش فکر می کنن و منتظرشن.
علیرغم فیلم آژانس شیشه ای (که فقط به خاطر زمان مناسب ساختش خیلی مهم شد) حاتمی کیا هیچوقت به جیزهای دیگری به جز واقعیت های ایران فکر نکرده و شاید این دلیلش باشه که هیچوقت کارهاش به خارج از مرزها نرفته و جهانی نشده.
من اگر چه بعضی از کارهاشو قبول دارم ولی معتقدم سینمای ما باید یک جوری از این مرزها خارج بشه تاکیفیتش بالا بره و این ممکن نیست مگر با فکر کردن به موضوعات قابل قبول برای تمام مردم دنیا.

سقط جنین یک موضوع جهانیه و دعوت هم می تونست به یک فیلم جهانی تبدیل بشه. دو سال پیش یک فیلم رومانیایی با نام چهار ماه، سه هفته و دو روز ساخته شد که جوایز زیادی رو کسب کرد از جمله نخل طلای کن.

محمد پنج‌شنبه 11 مهر 1387 ساعت 07:25 http://mohamed.blogsky.com/

البته من هنوز فیلمو ندیدم ولی شک ندارم حاتمی کیا تو این فیلم هم یه جاهایی از جنگ گفته.حالا با یه نماد یا حضور خودش و یا یه چیزی که خودش میدونه!
شاید هم با این فیلم به جنگ خودش رفته! تو جنگی بودن فیلم شک نکن!
به نظر من حاتمی کیا کارگردانیه که به گذشتش وصله و هیچ جوری نمیتونه خودشو از اون جدا کنه! حتی اگه خودزنی کنه و دست به تجربه های جدید بزنه.
آقای حاتمی کیا ! از شما بی نهایت ممنونم که در این شرایط که هر ده دقیقه حالتان به هم میخورد و دوست دارید با تمام وجود بچه تان را سقط کنید باز هم فیلم میسازید. لطفا نگهش دارید و باز هم فیلم جنگی بسازید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد