این روزها وقتی از خواب بیدار می شم، پرده اتاقم رو کنار می زنم و به خورشید خانوم که دوباره جون گرفته و آسمون که آبیه آبیه سلام می کنم . گاهی که هنوز خواب از چشمم بیرون نرفته حتی می تونم بدون ترس از سرما پنجره رو باز کنم و اجازه بدم نسیمی که به صورتم می خوره خواب رو از چشم هام برداره و ببره!
این روزها دلم می خواد تو باغچه حیاطمون یه عالمه گل بنفشه و پامچال بکارم. قاصدکی رو با دو انگشت شست و اشاره ام نگه دارم، بعد از آرزو کردن فوتش کنم تا بره و آرزوم رو برآورده کنه! دلم می خواد دنبال پروانه ها بدوم. با دیدن زنبور جیغ بزنم و فرار کنم. زیر لب مدام ترانه های شاد بخونم. برم پارک، قاطی بچه ها شم و تاب بازی کنم.
این روزها گندم سبز کردم. دنبال چند تا طرح جالبم تا تخم مرغ رنگ کنم. می خوام دو تا ماهی قرمز بخرم که قشنگترین دم ها رو داشته باشن! چوب خشک های حیاط رو جمع کردم تا چهارشنبه سوری آتیششون بزنم، بی خیال غرغر های مامانم که می گه دود آتیش خونه تکونده شدمون رو کثیف می کنه!
این روزها دلم می خواد با تمام بچه کوچولوهایی که از شر کلاه و شال گردن و کاپشن خلاص شدند بای بای کنم. به تلافی تمام روزهای سردی که نمی گذاشت بستنی بخورم هر روز بستنی بخورم! کهنه ترین لباسم رو بپوشم و بیافتم به جون اتاقم وبرقش بندازم. وقتی لباس نو تنم هست، به خودم عطر نزنم تا فقط نو بودن لباس هامو بو بکشم!
این روزها منتظر دیدن برگ های سبز خوش رنگ و شکوفه های درخت ها و گل های رنگارنگم. دلم می خواد زیر نم نم بارون قدم بزنم. بلند تر از همیشه بخندم. وقتی سوار ماشینم شیشه رو تا ته پایین بکشم و بذارم باد تا می تونه گونه هامو نوازش کنه.
این روزها اگر احوالم رو بپرسند، می گم واقعا خوبم. راستی حال شما چطوره؟
خدا رو شکر که واقعا خوبی !
حال خودتان چطوره؟!دهه!متن لطیف ومثبتیه.امیدوشادی درش خوب به چشم میرسه.زبانش راحت وصمیمیه.کاش این روزهااگه کسی ازمنم می پرسید:حال شماچطوره؟همین جوابی رومیدادم که تودادی!وتبلیغات پست من: توآمده ای
ازراه رسیده ای
رسیده ای آن قدرشیرین
که انگار
ازلبخنده ی ماه آویخته ای و
شیرابه های عسل
*
دیگربایدبچینمت!..........
سلام بادوم خانوم
اقل بخیر ، ماهنامه مینویسی یا فصل نامه؟
***
زیر باران بیا قدم بزنیم
حرف نشنیده ای به هم بزنیم
نو بگوییم و نو بیاندیشیم
عادت کهنه را به هم بزنیم
و ز باران کمی بیاموزیم
که بباریم و حرف کم بزنیم
کم بباریم اگر ولی همه جا
عالمی را به چهره نم بزنیم
چتر را تا کنیم و خیس شویم
لحظه ای پشت پا به غم بزنیم
سخن از عشق خود به خود زیباست
سخن عاشقانه ای به هم بزنیم
قلم زندگی به دست دل است
زندگی را بیا رقم بزنیم
سالکم قطره ها در انتظار تواند
زیر باران بیا قدم بزنیم
مجتبی کاشانی
شعر قشنگی بود. دلم بارون خواست.
امیدوارم همیشه همینقدر شاد و پرانرژی باشی.
حال من؟ از این بهتر نمیشه.
وای چه خوب که حالتون خوبه من داشتم کم کم از اینکه حالم خوبه عذاب وجدان می گرفتم!
میگم تو من رو نمیبینی اینقد خوشی؟
راستش رو بگو چی شده؟؟؟ مشکوک میزنی!!
اگه نگی میام حالتو می گیرما...
فمیدی؟؟
:))
من تو رو ببینم خوش تر هم می شم :)
سلام
من زمانی می آمدم مطالبیتون رو میخوندم .اما دیگه آپ نکردید و من هم فراموش کردم تا اینکه پست شما رو تو پنجره چوبی دیدم.
ویژه نامه عید دادید بیرون
سلام، سال نو رو پیشاپیش تبریک میگم...
موفق باشی...
مرد باران
mohammadblogs@yahoo.com
http://rainct.blogsky.com
سال نو بر شما هم مبارک باشه عزیز
سلام....خوبی؟؟ چه خبر دوست قدیمی؟؟
سلام...
ما هم همین مراسم رو کم وبیش به جا میاریم و ... هر سال دل می بندیم به یه امید بزرگ...
ممنون از نظر لطف شما.